آهنگ علی زند وکیلی شب مستی / لینک قوی MP3

متن آهنگ علی زند وکیلی شب مستی

تمام قطره های پاک بارانهای غربت را قسم دادم پیامم را برای قاصد شبهای دلتنگی فرستادم

نبودی و برای دیدنت هر شب به حال گریه افتادم فقط از زنده بودن لحظه های ناب با تو مانده در یادم

همان جایی که دستم را رها کردی نشستم بی تو سرگردان نمیدانی چه قلب پر پری با حسرتت جا مانده در باران

مرا اندازه یک خاطره در گوشه ای از یاد خود بنشان که من آوازه خوانم دروه گرد کوچه های شهر خاموشان

شب مستی نمی ارزد به چنین صبح خماری غم من چاره ندارد تو مرا دوس نداری

کاش میشد که از اول به دلم پا نگذاری جان به جانم شده اما تو مرا دوست نداری

علی زند وکیلی شب مستی

چگونه میتوانم این همه غم را در این سینه نگه دارم چگونه آرزویم را به دوش بیقرار باد بسپارم

چنان بی تکیه گاهم که تمام لحظه ها را بی تو ناچارم برای گریه کردن سر به روی شانه ی بیگانه بگذارم

مرا در غربت سرد بیابانهای مجنون رها کردی تو بر ویرانه های قلب من یک بیستون آخر بنا کردی

آهنگ علی زند وکیلی شب مستی