بیوگرافی علیرضا قربانی
علیرضا قربانی متولد پانزدهم بهمن ماه سال 1351 در شهر تهران می باشد . او خواننده موسیقی ایرانی در ارکستر ملی ایران می باشد . علیرضا قربانی در کودکی به مدت چندین سال به فراگیری هنر قرائت قرآن نزد استادان مختلف پرداخت و در این راه موفق به کسب مدارج مختلف گردید.
او تصنیف های قدیمی را در کودکی با علاقه فراوان می خواند و با موسیقی اصیل ایرانی رشد کرد. از سال 1363 به طور جدی به فراگیری ردیف آوازی تلفیق شعر و موسیقی، بینش و زیبایی شناسی در آواز ایران پرداخت. علیرضا قربانی تاکنون در بسیاری از فستیوالهای مهم موسیقی در نقاط مختلف دنیا به اجرای برنامه پرداختهاست که حاصل برخی از این اجراها به صورت لوح فشرده در اروپا انتشار یافتهاست. از سال ۱۳۷۸ به عنوان خواننده ارکستر ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی به اجرای برنامههای متعدد در داخل و خارج از کشور پرداختهاست.
تحصیلات دانشگاهی و فارغ التحصیل شدن در رشته ی بیولوژی از دانشگاه شهید بهشتی علیرضا قربانی را از فراگیری موسیقی ایرانی دور نکرد، چنانکه آشنایی و معاشرت با استادانی چون علی تجویدی و فرهاد فخرالدینی دریچه های جدیدی از دنیای موسیقی ایران را به رویش گشود و ره آوردهای تازه ای از موسیقی ایرانی با نام های موسیقی گلها، برگ سبز و شاخه گل های رادیو را برایش به ارمغان آورد.
آلبوم های علیرضا قربانی
۱۳۷۹ آلبوم اشتیاق به آ هنگسازی فرهاد فخرالدینی به عنوان اولین اثر ارکستر موسیقی ملی ایران
۱۳۸۳ آلبوم فصل باران به آهنگسازی مجید درخشانی
۱۳۸۴ آلبوم از خشت و خاک به آهنگسازی صادق چراغی و بر روی اشعار فردوسی
۱۳۸۵ آلبوم سوگواران خموش به آهنگسازی پژمان طاهری
۱۳۸۵ آلبوم روی در آفتاب به آهنگسازی صادق چراغی
۱۳۸۷ آلبوم سرو روان به آهنگسازی علی قمصری
۱۳۸۷ آلبوم سمفونی مولانا به آهنگسازی هوشنگ کامکار
۱۳۸۸ آلبوم رسوای زمانه به آهنگسازی همایون خرم
۱۳۸۸ آلبوم قاف عشق از گروه موسیقی اشتیاق
۱۳۹۰ آلبوم بر سماع تنبور به آهنگسازی کیخسرو، تهمورس و سهراب پورناظری
۱۳۹۰ آلبوم جلوه ی گل به آهنگسازی داریوش طلایی
۱۳۹۱ آلبوم حریق خزان به آهنگسازی مهیار علیزاده
۱۳۹۱ آلبوم هم آواز پرستوهای آه به آهنگسازی سیاوش ولی پور
۱۳۹۳ آلبوم رفتم و بار سفر بستم به تنظیم کامبیز روشن روان
۱۳۹۳ آلبوم قطرههای باران به آهنگسازی کیخسرو، تهمورس و سهراب پورناظری
۱۳۹۳ آلبوم سودایی به آهنگسازی سامان صمیمی، منتشر شده در فرانسه
مصاحبه با علیرضا قربانی
ابتدا از خودتان بگویید و اینكه چطور به آوازخوانی روی آوردید
متولد 1351 هستم. از ششسالگی آموزش قرائت و لحن قرآن را شروع كرده و آن را بسیار جدی دنبال كردم. خیلیها این كار را شروع میكنند اما با جدیت ادامه نمیدهند. من در این زمینه تا سن دوازدهسالگی بسیار فعال بودم. از سال 1363 بهطور رسمی آموختن موسیقی ایرانی را شروع كردم و با ردیفهای آوازی آشنا شدم. اساتید من آقایان خسرو سلطانی، بهروز عابدینی، استاد مهدی فلاح، مرحوم استاد دكتر حسین عمومی، استاد احمد ابراهیمی و مرحوم استاد علی تجویدی بودند. از كسانیكه خیلی برای من زحمت كشیدند و برایم بسیار مثمر ثمر بودند، مرحوم علی تجویدی بودند ؛ در واقع ایشان مرا به اركستر ملی ایران و جناب استاد فرهاد فخرالدینی معرفی كردند. البته استاد فخرالدینی نیز از جمله اساتید بنده بودهاند. هنوز هم در محضر برخی از این اساتید بهرمند هستم.
چطور از قرائت قرآن به سمت آواز در موسیقی ایرانی روی آوردید؟
میتوانم بگویم فقط و فقط علاقه، همواره نیز گفتهام آن چیزی كه باعث شد من از سمت قرائت قرآن بیشتر به سمت آواز گرایش پیدا كنم و تمركز بیشتری روی این بخش داشته باشم، علاقهی خیلی زیاد من بوده است. آواز بسیاری از اساتید گذشته بر من مؤثر بوده… بهویژه آواز مرحوم بنان. در واقع جملهای كه همیشه بیان كردهام این بوده است كه: آواز ایرانی نوعی شیدایی و شوریدگی در من ایجاد كرده و میكند. و این شیدایی موجب سمتگیری من در جهت آواز خواندن شد.
به نظر شما در موسیقی ایران خوانندهسالاری وجود دارد؟
من خوانندهسالاری را بهطور مطلق قبول ندارم. بهطور طبیعی هرگاه خوانندهای بزرگ در كنار آهنگساز و نوازنده قرار بگیرد، آنها را تحتالشعاع قرار میدهد. شاید منشأ خوانندهسالاری این است كه همهی نگاهها بهطور ناخودآگاه متوجه خواننده میشود.
یک سولیست وقتی در اركستری بزرگ مینوازد، اگر برای ده دقیقه بنوازد، اسمش را جدا از بقیه مینویسند و علت آن این است كه او به هرحال یک سولیست است. برای همین وقتی یک خواننده با این فرهنگ مكتوب غنی ما میخواند، مگر میتواند سولیست نباشد؟ مگر میتواند حائز اهمیت نباشد. در تمام دنیا این همه خوانندهی پاپ را همه میشناسند ؛ ولی كمتر كسی نوازندگان همان آثار را به همان خوبی میشناسد.
اما در عین حال برخی از خوانندگان به رشد كافی نرسیدهاند. بهعنوان مثال وقتی میخواهند لباسی متفاوت از دیگر اعضای گروه داشته باشند.
موضوعات پیشپاافتادهای از این قبیل چندان خوشایند نیست. حالا شما فرض كنید من در كنار دوستانم نشستهام، وقتی كه كار من مانند یک سولیست است و شعر میخوانم، خودبهخود به چشم میآیم. همه كنجكاو میشوند كه ببینند من چهكار میكنم. در واقع خواننده بهدلیل اینكه یک سولیست محسوب میشود، بهچشم میآید ولی اگر خواننده بگوید، من این كار را میكنم و یا من این تصمیم را دارم، یا لباس من چنین باشد و غیره، این خوانندهسالاری است.
با برخی سریالهای تلویزیونی همكاری داشتهاید. از این همكاریها بگویید.
بعضی از كارها مثل كیف انگلیسی و یا روشنتر از خاموشی كار استاد فخرالدینی بودند و شب دهم نیز كار آقای فردین خلعتبری بود. به كارهای آقای فخرالدینی به شدت علاقمند بودم. به ویژه سریال روشنتر از خاموشی كه كار بسیار سنگینی بود. برای شب دهم نیز قضیهی خاصی پیش آمد كه من این كار را انجام دادم. راستش دلیلی برای اینكه این كار را انجام ندهم، نداشتم. از طرفی آقای خلعتبری دوست صمیمی و نزدیک من است و كارهای او را نیز دوست دارم. دلیل دیگر عاشورایی بودن این سریال بود. به دوستان خود نیز گفتم كه بهخاطر عاشورایی بودن این سریال حاضرم برای آن بخوانم. امیدوارم این كار ارتباط خوبی با مخاطب برقرار كرده باشد. خواندن برای سریالها یكی از راههای ارتباط بیشتر با مردم است.
آهنگ های منتخب علیرضا قربانی
آلبوم سوگواران خموش
آلبوم ای باران
آلبوم رسوای زمانه
محسن یگانه